به بهانه ایام شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین علی (ع) بر خود واجب دانستم نگاه خلفای اهل تسنن به امیرالمومنین را برایتان بنویسم امید است سبب خیر شوم.یاعلی
2-عمر بن خطاب گفت: «عَجزَتِ النّساء أن یَلِدن مثل علی بن ابی طالب، لولا علیٌ لَهَلَکَ العمر... زنان گیتی عاجزند که مانند علی به دنیا آورند، اگر علی نبود عمر هلاک می گردید»- خوارزمی حنفی، المناقب ؛ ص81.
3-از عایشه روایت شده است که: «علی اعلم النّاس بِالسّنة... علی بن ابی طالب آگاهترین مردم به سنّت پیامبر است»- الاستیعاب ابن عبد البر؛ ج 3، ص 40 - تاریخ الخلفاء سیوطی؛ ص 115.
4-از عبداله بن عمر سؤال شد: «در بین صحابه پیامبر(ص)کدامیک افضل هستند؟ عبداله گفت: ما صحابه را این گونه بر می شماردیم؛ اولین ابوبکر و سپس عمر و سپس عثمان. مردی به ابن عمر گفت: پس علی...؟! ابن عمر گفت: وای بر تو، علی از اهل بیت است و کسی با او قیاس نمی شود. علی با رسول خدا(ص) است در درجه او.
لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه؛ (1)
البته شما را در اقتدای به رسول خدا چه در صبر و مقاومت بادشمنی و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو خیر و سعادت بسیار است.خود آن حضرت نیز هدف مبعوث شدنش از طرف خدای تعالی را در به اتمام رساندن مکارم اخلاق، منحصر کرده و می فرماید:انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ (2)
از با مدینه علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از امیرمؤمنان(علیه السلام) منقول است:رأس العلم التمییز بین الاخلاق و اظهار محمودها و قمع مذمومها؛ (3)
در رأس دانش، تشخیص و تمییز بین خلق های پسندیده و ناپسند، و آشکار ساختن خلق های نیکو در خود و از بین بردن خلق های زشت و ناپسند از خود است.بنابراین، پرداختن به اخلاق در نظر امیرمؤمنان برای انسان از پرداختن به هر کار دیگری مقدم است.معرفت و شناخت فضائل و تفکیک آن از رذایل اخلاقی در درجه ی اول اهمیت است و پس از آن اقدام به آراستن خود به اخلاق نیکو و زدودن اخلاق ناپسند و مذموم از خود در درجه دوم اهمیت قرار دارد. چنانکه حکما قائل اند، حکمت نظری بر حکمت عملی تقدّم دارد، زیرا نظر به منزله ی چراغ است و عمل به منزله ی راه رفتن است و بدون نور و روشنی که در پرتو آن بتوان راه را از چاه تشخیص داد اقدام به راه رفتن خطرناک و عملی ناصواب است.آداب و اخلاق نیکو درنظر امیرمؤمنان، زیورهای همیشه تازه اند، چنانکه فرموده است:الادب حلل مجدده.(4)
و نیز فرموده است:و لا میراث کالادب (5)
هیچ میراثی همانند ادب و اخلاق نیکو نیست.و در باب اهمیت زندگی و مراوده با مردم براساس اخلاق نیکو، فرمود:خالطوا الناس مخالطه ان متم معها بکوا علیکم، و ان عشتم حنوا الیکم؛
با مردم چنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده باشید مشتاق دیدن شما باشند .(6)
در یک سفارش اخلاقی در عمل بزرگوارانه می فرماید:ازجر المسیء بثواب المحسن؛
بدکار را پاداش نیکان ده تا او را از بدی بازداری .(7)
1. (احزاب /21) 2. (کنزالعمال، 5217( 3. (غررالحکم، 5267(. 4. (همان، حکمت5)
5. (نهج البلاغه، حکمت 51) 6. (همان، حکمت 10) 7. (همان، حکمت 168)
بانکها با توجه به وضعیت خاص منابع و مصارفشان به عنوان مهمترین و اثرگذارترین بنگاههای اقتصادی در رشد و توسعه اقتصادی کشور، همواره زیر ذرهبین تحلیل و نقد و بررسی صاحبان سرمایه و منابع، کارآفرینان، مصرفکنندگان و … قرار داشتهاند .
نگاهی به تاریخچه و سیر تکامل بانکداری تجاری در ایران و جهان به روشنی نشان میدهد که اعطای انواع تسهیلات بانکی توسط بانکها بر پایه یک اصل کلی استوار است و آن نیز ایفای نقش واسطگی وجوه، به واسطه اعتماد و اطمینانی است که صاحبان منابع مالی و سپردهها به بانکها ابراز نمودهاند. به عبارت دیگر بانکها تنها سازمانهایی هستند که قادر خواهند بود با اتکا به سرمایههای دیگران چندین برابر سرمایه اولیه خود، برای جامعه ثروت و ارزش افزوده بیافرینند .
بانکها به عنوان سازمانهای مبادی اصول و پرنسیپهای امانتداری و به عنوان مکانی امن و مولد درآمد، از یکسو نگهدارنده ثروت جامعه به صورت انواع سپردههای بانکی و از سوی دیگر تامینکننده نیازهای مالی سرمایهگذاران و مصرفکنندگان وجوه به صورت انواع تسهیلات اعطایی از محل همان سپردههای به ودیعه گذاشته شده نزدشان میباشند.
در این رهگذر فرض بر این است که بخشی از ارزش افزوده حاصل از سرمایهگذاریها و فرصتهای ایجاد شده برای مصرفکنندگان وجوه به صورت سود دریافتی به بانک پرداخت شده و متقابلا بانک نیز با کسر بخش ناچیزی از آن به عنوان حقالوکاله برای تامین هزینههای اداری و اجرایی خود، سودهای دریافتی را بین صاحبان سپردهها توزیع مینماید. نتیجه فرآیند فوق به طور خلاصه عبارت است از
تجهیز منابع مردمی در بانکها بهصورت انواع سپردههای بانکی.
اعطای تسهیلات برای سرمایهگذاری در طرحها و پروژههای سودآور و تامین نیاز مصرفکنندگان.
اخذ بخشی از ارزش افزودههای ایجادی از گیرندگان تسهیلات به صورت سود دریافتی.
توزیع سودهای دریافتی بین سپردهگذاران پس از کسر حقالوکاله بانک.
با عنایت به فرآیند مورد اشاره، سوال اساسی این است که بانکها در انجام وظایفی که به عنوان واسطه وجوه و وکیل سپردهگذاران به عهده دارند، آیا شرعا، عرفا و قانونا مجاز هستند منافع یک گروه را فدای منافع گروههای دیگرنمایند؟ قطعا پاسخ منفی استبانکها در طول دوران تکامل خود همواره سعی نمودهاند به عنوان یک راهبـر منصف و عادل شرایط بهینه و متعالی را بین دارندگان و مصرفکنندگان وجوه ایجاد نمایند و بدینمنظور ضمن انجام مطالعات و بررسیهای لازم برای انتخاب سرمایهگذاریهای مطمئن و سودآور، از رویهها و فرمولهای محاسباتی متعددی در برآورد و احتساب میزان سودهای دریافتی و پرداختی و مبلغ اقساط تسهیلات استفاده مینمایند.
همانگونه که بکارگیری کامپیوتر و تکنولوژیهای جدید باعث اعتلا و ارتقای بسیاری از رویههای اجرایی در رشتههای مختلف علمی و صنعتی شده است، بانکها نیز امروزه قادر هستند از امکانات مذکور به نحو مطلوبتری در ایفای وظایف و نقشی که به عهده دارند، بهره برداری نمایند.
یکی از نمادهای بهکارگیری این امکانات، تغییر فرمول محاسباتی وامهای اقساطی توسط سیستم بانکی است که اگر چه سابقهای دیرینه در جهان دارد ولی به لحاظ مشکلات محاسباتی و نرم افزاری در سیستم بانکی ایران تا دوران کنونی مغفول واقع شده بود. در عین حال بهکارگیری رویه و فرمول جدید متکی به روشهای بینالمللی شناخته شده سوالاتی را در اذهان برخی از هم میهمان گرامی مطرح نموده است که امیدوار است مقدمه فوقالاشعار و توضیحات زیر بتواند ضمن روشنگری رویههای متخذه نسبت به رفع ابهامات ایجاد شده موثر افتد.
نحوه محاسبه سود سپردههای بانکی
سود سپردههای بانکی طبق ضوابط و مقررات موجود به صورت روزشمار و با نرخ سود علی الحساب طبق فرمول: (مدت) × (نرخ) × (سرمایه) = سود محاسبه و پرداخت میشود. در این فرمول چنانچه پرداخت سود سالانه باشد، نرخ سالانه و در صورتی که پرداخت سود ماهانه باشد نرخ سود ماهانه از تقسیم نرخ سالانه بر 12 تعیین میشود.
طبعا چنانچه سپرده مذکور برای یک دوره 5 ساله دیگر با همان شرایط تمدید شود، کل مبلغ سود دریافتی حساب سپرده برابر 210میلیونریال خواهد بود. به عبارت دیگر چنانچه تا هر زمان سپرده مذکور تمدید شود، صاحب سپرده ضمن دریافت مبلغ ماهانـه 1.750.000ریال همـواره بستانکار 100میلیون ریال سپرده اولیه خود خواهد بود.
سود وامهای اقساطی
حال فرض کنیم بانک یک وام اقساطی 100میلیونریالی 10 ساله خرید مسکن با همان نرخ 21درصد به وام گیرنده پرداخت مینماید. در چنین وضعیتی منطق و رویه اتخاذ شده برای پرداخت سود سپردهها حکم مینماید که چنانچه وام گیرنده صرفا و فقط مبلغ 1.750.000ریال در هر ماه به بانک بپردازد، تنها موفق به پرداخت سود ماهانه اصل مبلغ وام شده و مشابه سپرده بانکی مذکور در مثال بالا، حتی بعد از 10 سال کماکان مانده وام را به بانک مدیون خواهد بود. پس برای اینکه اصل مبلغ وام مستهلک شود لازم است مبلغ اقساط پرداختی بیشتر از 1.750.000ریال باشد.
بانکها در گذشته و به غلط از فرمولی استفاده مینمودهاند که اصطلاحا به فرمول راسمدت معروف بوده و متکی بر یک فـرض اصلی بوده است که وام گیرنده در هـر قسط علاوه بر پرداخت سود مانده وام، بخشی از اصل وام را نیـز پرداخت مینموده است، لیکن نحوه عمل فرمول و میزان قسط محاسبه شده بهترتیبی است که این پرداخت عملا صورت نمیگیرد. براساس فرمول مذکور مبلغ هر قسط یک وام 100میلیون ریالی 10 ساله با نرخ سود 21درصد برابر با 1.715.625ریال خواهد بود که حتی تکافوی سود یک ماه مانده وام (مشابه مثال سپرده فوق) را نمینماید. پس چگونه میتوان انتظار داشت که با پرداخت مبلغ1.715.625ریال برایمدت 120 ماه اصل مانده وام مستهلک شود؟
پاسخ این است: چنانچه نرخ سود مورد انتظار بانک 21درصد باشد، طبق رویه و فرمول راسمدت، بانک هرگز به چنین نرخ سود مورد انتظاری دست نمییابد و کل مبلغ وام پرداختی هیچگاه بازپرداخت نمیشود. به عبارت دیگر با این روش بانک عملا زیان نموده و به زبان ساده از کیسه آیندگان میخورد. اگرچه تحلیل جامع و کامل منابع آزاد و قابل مصرف برای اعطای تسهیلات از محل سپردهها و همچنین فرمول راسمدت و فرمول صحیح مربوطه (که سود واقعی مانده بدهکار را برای هر ماه دقیقا و بدون دیناری کم و یا اضافه محاسبه مینماید) در این مقال نمیگنجد ولی لازم به ذکر است:
1 - نرخ واقعی سود پرداختی برای یک وام 100میلیون ریالی بهمدت 10 سال از قرار هر قسط 1.715.625 ریال صرفا برابر با16.64درصد در سال (در شرایط استفاده از فرمول صحیح)خواهد بود و نه 21درصد.
2 - برخلاف آنچه که برخی تصور مینمایند که فرمول جدید موجب اخذ سود مرکب میشود، این نتیجهگیری مقرون به واقعیت نیست.
هموطنان گرامی حتما با ضربالمثل گندم نمای جو فروش آشنایی کامل دارند، لیکن مصداق واقعی نحوه عملکرد قبلی بانکها بهجای ضربالمثل مذکور گندم فروش جو نما میباشد، چرا که بانک ظاهرا اعلام میدارد نرخ سود وام مسکن 21درصد است ولی طبق همان رویهای که سود سپردهها را میپردازد، نرخ واقعی سود وام مسکن صرفا 64/16درصد است، یعنی گران نمای ارزان فروش و برای یک گیرنده وام چه بهتر از اینکه وام 100میلیونریالی با نرخ ظاهری 21درصد در سال از بانک دریافت و مبلغ 1.715.625 ریال
به صورت ماهانه به بانک پرداخت کرده و متقابلا همان مبلغ 100میلیونریال را به صورت سپرده 5 ساله با نرخ واقعی 21درصد در سال نزد بانک سپردهگذاری کرده و ماهانه 1.750.000 ریال سود سپرده دریافت نماید!
بدینترتیب وام گیرنده (سپردهگذار) مذکور میتواند بدون هیچگونه سرمایهگذاری اولیه، از یک درآمد ماهانه34.375 ریالی برایمدت 10 سال و یک درآمد 100میلیونریالی کلی در پایان دوره 10 ساله برخوردار شود. منبع تامین چنین درآمد بادآوردهای چه میتواند باشد؟ آیا غیر از این است که رویه غلطی اجرا میشود که نتایج آن در لابهلای تعداد ارقام کوچک و بزرگ دیگر از نظر دور میماند و اثرات سوء آن در بلندمدت خودنمایی خواهد کرد. آیا چنین رویهای و اتخاذ روشهایی متباین در پرداخت سود سپردهها و دریافت سود وامها و تسهیلات میتواند ادامه یابد. پاسخ این سوال نیز قطعا منفـی است.
طبعا بروز چنین اشتباه فاحشی قابل دوام نبوده و حتی چنانچه بحث منطقی نمودن سود بانکی مطرح نبود، بانکها چارهای جز اصلاح فرمول محاسباتی سود و اقساط وامهای بلندمدت نداشتند. چرا که در غیر این صورت ایجاد نقطه سربه سر و حفظ حقوق و منافع تمام طرفهای درگیر غیر ممکن شده و در بلندمدت بانکها را از مسیر نقطه تعادلی و برخورد عدالت مدار دور مینماید.
توضیحات فوق اگرچه از یکسو قطعا به کام عزیزانی که نیازمند وامهای بلندمدت برای تامین نیاز مسکن خود هستند شیرین نمیآید، لیکن از سوی دیگر بیان واقعیتی است که عدم توجه و عنایت به آن موجب ضرر و زیان بر سیستم بانکی شده و دور نمای روشنی را برای اقتصاد کشور ترسیم نمینماید. لذا تنها راه چاره برای عبور از چنین بحرانی کاهش نرخ واقعی سود در هماهنگی با شاخصهای کلان اقتصاد کشور است.
باشد که همراه با اصلاحات اقتصادی در دستور کار و تصمیمات داهیانه متخذه اخیر پیرامون اصل 44 قانون اساسی، نظام بانکی کشور با بهکارگیری روشهای علمی و مطابق با استانداردهای بینالمللی به گونهای عمل نماید که در شرایط جهانی شدن کورس رقابت را به خواهرخواندههای آن سوی مرزها نبازد و روزی را شاهد باشیم که اسامی بانکهای ایرانی در فهرست 100 بانک بزرگ جهان و 500 شرکت برتر دنیا خود نمایی کن
تورم چیست؟
تورم از نظر علم اقتصاد به معنی افزایش سطح عمومی قیمت ها در طول یک زمان مشخص است. نرخ تورم برابر است با تغییر در یک شاخص قیمت که معمولا شاخص قیمت مصرف کننده است .
ریشههای تورم
دیدگاه کینزی دو دلیل عمده برای تورم ذکر میکند: کاهش عرضه کل یا افزایش تقاضای کل
(Monetarist) دیدگاه پولگرایان رشد عرضه پول مازاد بر رشد اقتصادی راعمدهترین دلیل تورم میداند. به عبارت دیگر، تورم تناسب نداشتن حجم پول در گردش با عرضه خدمات و کالاهاست. تقریبا تمام اقتصاددانها بر این نکته متفقالقولند که تورم پایدار و دراز مدت ریشهای جز عرضه پول و افزایش نقدینگی ندارد. هر چه میزان تورم بیشتر شود،قدرت خرید یک واحد پول کمتر میگردد .
تورم از دیدگاه تقاضا
به استناد ارقام مندرج در جداول کتاب خلاصه تحولات اقتصادی کشور – بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران متوسط رشد نقدینگی در طی اجرای برنامه سوم توسعه(82-1379) معادل 6/28 درصد بوده است که بالاتر از متوسط نرخ رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) معادل 6/5 درصد بود و همین امر باعث عدم تعادل بین تقاضا و عرضه شده و در نتیجه منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها گردیده است.
یکی از ریشههای تورم نبود تعادل میان درآمدها و هزینههای دولت است. به این ترتیب که وقتی هزینههای دولت از درآمدهای آن در بودجه سالانه بیشتر باشد، دولت با کسری بودجه مواجه میشود. اگر دولت برای حل مشکل کسری بودجه اقدام به استقراض از بانک مرکزی یا فروش درآمدهای ارزی (مثلاً حاصل از فروش نفت) به بانک مرکزی کند، پایه پولی و به دنبال آن نقدینگی کل در اقتصاد افزایش مییابد که این افزایش نقدینگی آثار تورمی به دنبال خواهد داشت.
تورم از دیدگاه عرضه
تولیدات داخلی: با اجرای سیاستهای کنترلی در سال 1374 و برقراری ثبات نسبی در بازار، اقتصاد کشور با افزایش تولید ناخالصی داخلی و زیر بخشهای آن (صنعت و معدن، کشاورزی، نفت و خدمات) مواجه گردید.
طی سالهای 78-1376 تولید تحت تأثیر کاهش شدید درآمدهای ارزی کاهش یافت. در طی سالهای82-1379 تولید از رشد قابل ملاحظهای تحت تأثیر افزایش درآمدهای ارزی قرار گرفت (کتاب خلاصه تحولات اقتصادی کشور –بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران) و این امر افزایش عرضه و کاهش تورم را به دنبال داشته است.
واردات: وابستگی به مواد و قطعات منفصله وارداتی از نارسائیهای مربوط به عرضه در بخش صنعت و معدن بوده است، لذا بر این اساس تراز ارزی بخش صنعت و معدن منفی بوده و متکی به ارز حاصل از فروش نفت می باشد، این نارسایی بخش صنعت و معدن را شدیداً در برابر نوسانات قیمت و فروش نفت آسیب پذیر می کند.
وجود ظرفیت خالی در بخش تولید، باعث افزایش هزینههای سربار شده و در نتیجه افزایش هزینه تمام شده تولیدات صنعتی و معدنی میگردد. ضعفهای ساختاری که منجر به محدودیت عرضه در بخش تولید می گردد بقرار زیر است:
* الف) پایین بودن سهم سرمایه گذاری بخش خصوصی
* ب) ناچیز بودن سرمایه گذاری خارجی
* ج) پایین بودن سهم صادرات در کل صادرات کشور
* د) بالا بودن قیمت محصولات صنعتی
انتظارات تورمی
اگر مردم بر اساس تجربیات گذشته خود و یا بر مبنای مشاهدات بازار پیش بینی کنند که درآینده نزدیک قیمتها رو به افزایش خواهد بود، میزان هزینه و خرید های خود را افزایش می دهند. از طرف دیگر تولید کنندگان و فروشندگان از فروش و عرضه کالاها خود به امید افزایش قیمت در آینده خودداری می کنند، بدیهی است در این صورت با این سیاست، عرضه و تقاضا اثر مستقیم بر قیمتها خواهد داشت و موجب افزایش تورم می گردد.
تورم از دیدگاه ساختاری
یکی از علل ریشهای تورم، رشد نا متعادل بخشهای اقتصادی کشور است (ازجمله ساختمان سازی و …) بطوریکه توسعه سریع یک بخش و تحولات ناشی از آن موجب پیدایش عدم تعادل و ناهماهنگی بین سایر بخشهای دیگر اقتصادی میگردد، با توجه به سایر علتهای ریشهای از جمله: کسر بودجه دولت، عدم تعامل بین بخشهای مختلف اقتصادی، وابستگی بخش تولید به درآمدهای نفتی، نارسایی در سیستم حمل و نقل کشور، مشکلات ارزی و… موارد فوق باعث رشد سطح عمومی قیمتها شده که در نهایت منجر به افزایش تورم میگردد.
پس انداز و تورم
رابطه بین پس انداز و نرخ تورم به دو شکل زیر می باشد.
* الف) اگر نرخ تورم بالا باشد، آثار نامطلوبی بر ثبات اقتصادی کلان کشور و به ویژه نرخ تسهیلات داشته و منجر به کاهش نرخ پس انداز میگردد.
* ب) نرخ پس انداز پائین به ویژه کاهش در پس انداز دولت، باعث افزایش نرخ تورم میگردد.
با کاهش نرخ رشد اقتصادی و به دنبال آن افزایش نرخ تورم در سالهای (78-1370) (کتاب خلاصه تحولات اقتصادی کشور –بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران) نرخ پس انداز کاهش یافته است. عدم ثبات قیمتها در تمام این سالها و سالهای بعد، همواره اثر نامطلوبی بر ثبات اقتصادی کلان کشور و انتظارات مردم نسبت به آینده داشته است که در نتیجه این شرایط منجر به کاهش نرخ پس انداز شده است، حتی در بعضی از سالها نرخ رشد پس انداز منفی بوده و دلیل عمده آن افزایش هزینههای استهلاک ناشی از افزایش نرخ ارز و نرخ بالای فرسودگی ماشین آلات سرمایهای می باشد، دیگر آثار مهم کاهش پس انداز بر سطح سرمایه گذاری است که موجبات افزایش تقاضا و بالطبع افزایش سطح عمومی قیمتها شده است.
نرخ ارز و تورم
اثر تغییرات نرخ ارز برسطح قیمتها و تورم متأثر از سیاستهای اقتصادی کلان کشور است. اگر افزایش نرخ ارز توأم با اجرای سیاستهای انبساطی مالی و پولی باشد، موجب تشدید و فشار تورم خواهد شد و چنانچه افزایش نرخ ارز با اجرای سیاستهای انقباضی مالی و پولی همراه باشد، آثار قابل ملاحظه ای بر تورم و نیز بر سطح عمومی قیمتها نخواهد داشت. اما اعمال سیاست یکسان سازی هم بر تورم و هم بر سطح عمومی قیمتها تأثیر گذار است .
نرخ سود تسهیلات و تورم
دغدغه های بانکها بهعنوان یک بنگاه اقتصادی عمدتاً معطوف به تسهیل سود از طریق واسطه گری مالی و انجام خدمات مالی واگذار شده می باشد. بانکها برای رسیدن به سود مورد انتظار خود و جبران سود تعهد شده در قبال سپرده گذاران (کوتاه مدت و بلند مدت) پرداخت غیر متعارف سود بین 7-18 درصد و اخذ سود تسهیلات از بخشهای مختلف اقتصادی را بین 5/13-21 درصد اعمال می نمایند. در صورتیکه پرداخت چنین سود سپرده ای، در هیچیک ازکشورهای در حال توسعه یا صنعتی شده (کره جنوبی، چین، سنگاپور، تایلند، تایوان، مالزی و …) و یا کشورهای توسعه یافته صنعتی (آمریکا، ژاپن، آلمان،فرانسه، بریتانیا و …) مشاهده نمیشود. حداکثر سود سپرده گذاران در کشورهای مذکور (4 تا 9/1-) درصد می باشد.
با این سیاست کشورهای فوق تلاش دارند تا نقدینگی موجود در کشور را بسوی سرمایه گذاریهای تولید سوق دهند.
در ایران بالا بودن نرخ سود تسهیلات و تورم، سبب شده است تا تولید کنندگان در بازارهای جهانی از قدرت رقابتی کمتری نسبت به رقبای خارجی خود برخوردار باشند. سپرده گذاری در ایران بدلیل ریسک کم و سود تضمین شده و استفاده از معافیت مالیاتی نمیتواند تابعی از نرخ تورم باشد.
در شرایط کنونی سپرده گذاران تقاضای افزایش نرخ سود را دارند، تا با محاسبه نرخ تورم سود بیشتری را نصیب خود نمایند. از طرفی نیز تولید کنندگان نیز انتظار دارند تا نرخ سود تسهیلات از سوی بانکها کاهش داده شود تا هزینههای تولید کاهش یابد.یکی ازمسائل مهم غیر منطقی،(تعیین دستوری) نرخ سود تسهیلات و سپرده گذاری و همچنین سقف اعتبارات می باشد. بدین ترتیب که شورای پول و اعتبار بدون توجه به عرضه و تقاضای بازار پول با در نظر گرفتن شاخصهای کلان اقتصادی نظیر تورم، به اعتقاد خود با دیدگاه حمایت از بخشهای تولید، نرخ سود تسهیلات را تعیین می نمایند. در حالیکه کاهش نرخ بهره بانکی میتواند به کاهش هزینههای تولید و در نتیجه کاهش تورم منجر شود اما این سیاست را شورای پول و اعتبار اعمال نمی نماید.
پس انتظار بخشهای مختلف تولید کشور در کاهش منطقی نرخ سود تسهیلات (یک رقمی) و حداقل متعارف با نرخ لایبر (Liber) برابر 6 درصد است.
هدایت نقدینگی به سوی سرمایه گذاری از طریق سیستم بانکی کشور، باعث رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال مولد خواهد شد. حرکت اقتصادی کشور طی سالهای گذشته بر خلاف شرایط فوق الذکر بوده است. بیشتر تسهیلات اعتباری در بخش غیر مولد و به بخشهای ساختمانی، خدماتی و بازرگانی تزریق شده است. بنابراین جهت فراهم نمودن بستر مناسب برای سرمایه گذاری در کشور و ایجاد ثبات و آرامش تزریق نقدینگی مهمترین شرط لازم جهت توسعه صنعتی شدن می باشد. در چنین شرایطی بدلیل ریسک در بخش تولید و تداوم فعالیتهای مولد، برخی از دارندگان نقدینگی حاضر به تخصیص منابع خود در بخش تولیدی خواهند بود. لذا چنانچه شرایط به گونهای آماده شود که سود آوری فعالیتهای غیر مولد در کشور کمتر از بخش مولد (تولید) باشد، آنگاه میتوان امیدوار بود که نقدینگی جامعه در بالاترین سطح ممکن به سمت تولید جهت دهی شده است و سبب کاهش شدید تورم میشود
نرخ بالای رشد نقدینگی طی چند سال اخیر، تورم را به یکی از عمدهترین معضلهای اقتصادی کشور تبدیل کرده است.
مهمترین عوامل بروز تورم در ایران را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1. تأمین کسری بودجه از طریق استقراض دولت از بانک مرکزی و یا از طریق فروش درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت به بانک مرکزی باعث افزایش پایه پولی و نقدینگی میگردد و افزایش نقدینگی در افزایش سطح عمومی قیمتها (تورم) ظاهر میشود.
2. عوامل ساختاری ناشی از عدم هماهنگیهای بخشی، تنگناهای زیرساختی و چسبندگی عرضه در بخشهای کلیدی مانند صنعت و کشاورزی که باعث کششناپذیری عرضه در این بخشها گردیده است؛ به طوری که که در شرایط رشد سریع تقاضا، امکان افزایش متناسب وهمزمان عرضه وجود ندارد و منجر به تورم میشود.
یکی از راههای مهار تورم اتخاذ صحیح سیاستهای پولی مناسب است؛ یعنی رشد باثبات و پیشبینی شده حجم پول. بسیاری از کشورها مانند کره جنوبی، مکزیک، نیوزیلند و انگلستان بااعمال سیاستهای پولی اصولی، موفق به کاهش تورم به ارقام یکرقمی (معمولاً زیر 5 درصد) شدهاند که یکی از دلایل عمده آن استقلال بانک مرکزی در این کشورها برای پیشبرد سیاستهای پولی بوده است.
شهادت حجرالاسود
محدث «کلینی(ره)» در کتاب متقن اصول کافی، (13) روایت صحیحهای را نقل میکند که به خوبی بیانگر اعتقاد محمد حنفیه در مسأله امامت است. اما متن روایت:
زراره از امام باقر(ع( نقل میکند که فرمود: «پس از کشته شدن امام حسین(ع) محمد حنفیه از امام علی بن الحسین(ع) خواست تا در خلوت با او صحبت کند، آنگاه که به خدمت امام رسید عرض کرد: فرزند برادرم، میدانی که پیامبر خدا(ص) وصیت و امامت را بعد از خود به امیرمؤمنان(ع) داد و سپس به امام حسن(ع) و بعد از او به امام حسین(ع) واگذار کرد و پدر شما – که رضوان خدا و درود حق بر روانش باد – به شهادت رسید، و برای جانشینی بعد از خودش وصیتی نکرد! و میدانی که من، عموی شما و با پدرت با یک ریشهام و زاده علی(ع) میباشم. من با این سن و سبقتی که بر شما دارم، از شما که جوانید به امامت سزاوارترم! پس با من در مسأله جانشینی و امامت کشمکش و درگیری نداشته باش.»
امام علی بن الحسین(ع) در پاسخ عمویش، محمد حنفیه، با لحنی ملایم و دلسوزانه فرمود: «ای عمو! از خدا بترس و چیزی را که حقّت نیست مخواه، من تو را موعظه میکنم که مبادا از نادانان باشی، ای عمو! همانا پدرم (صلوات الله علیه) قبل از آنکه عازم عراق شود به من در این باره وصیت کرد و ساعتی قبل از شهادتش نیز با من تجدید عهد نمود، و این سلاح رسول خدا(ص) است که پیش من است، متعرّض این امر مشو که میترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خدای عزّوجل، امر وصیت و امامت را در نسل حسین(ع) مقرّر داشته است.»
آنگاه امام (ع) برای اینکه مطالب را به شکل عینی برای عمویش اثبات کند فرمود:
«اگر میخواهی این مطلب را بفهمی، بیا نزد «حجرالاسود» رویم و از او داوری بخواهیم و مطالب را از آن بپرسیم!» امام باقر(ع) میفرماید: «این گفتگو میان آندو در مکه بود تا این که به حجرالاسود رسیدند. علی ابن الحسین(ع( به محمد حنفیه فرمود: اول تو به درگاه خدا دعا کن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس. محمد، با تزرع و زاری و دعا به پیشگاه خدا از حجرالاسود خواست که مطلب را بیان کند. ولی حجر پاسخی نداد. علیبن الحسین(ع) فرمود: ای عمو! اگر تو وصی و امام بودی جوابت را میداد.»
محمد گفت: پسر برادر، اینک تو دعا کن و از خدا بخواه.
«علی بن الحسین(ع) به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: «ای حجر، از تو میخواهم به آن خدایی که میثاق پیامبران و اوصیاء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصی و امام بعد از حسین(ع) را به ما خبر ده؟! حجر، چنان بلرزه درآمد که نزدیک بود از جای خود کنده شود، سپس خدای عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربی فصیح گفت: بار خدایا، همانا وصیت و امامت، بعد از حسین ابن علی(ع) به علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، پسر فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) رسیده است. پس محمد حنفیه از سخن خود برگشت و پیرو علی ابن الحسین(ع) گردید.»